((گلستان عشق))
در گلستان عشقُ به دنبال گلی خوشبو و رویایی میگشتم
به گلستان که من وارد شدمُ یک گل خوشبو وزیبا دیدم
باغبانی دیدمُ چیزی از او پرسیدم!!!!!
پرسیدم که کیست ان گل خوشبو وزیبا وناز؟؟؟؟؟
خندید وگفت:ان گل یاری داردُ دلداری دارد...
گفتم که یارش کیست ای مردک پیر؟؟؟؟؟؟
گفت:یارش انی است که خود میداند...
بافبان را بدور افکندمُ به کنار گل زیبا رفتم
از او پرسیدم:ای گل زیبا وخوشبو ونازُ
کیست انکس که در قلب تو جا واکرده؟؟؟
گفت:ان گلُ گل نیلوفر است...
لحظه ای شک کردم که مبادا خودم باشم!!!!!!!
از او پرسیدم:ان گل منم؟؟؟
با چهره ای تمسخرامیز به من نظر کرد وگفت:
ان گل نیلوفری دیگر است...
بازم مثل همیشه با نظرات خوشملتونُ خوشحالم کنید...
فعلا تا اپ بعدیُ یا علی.خداحافظ.